???????????? دوستت دارم همانگونه که شب ماه را دوستت دارم همانگونه که صبح آفتاب را دوستت دارم مثل ملاقات پنهانی مادر از لای در دوستت دارم مثل حبس من با تو تا ابد در یک اتاق دربسته حتی بی پنجره تنها من و تو این چنین دوستت دارم تو را شبیه نفس می مانی وابسته ام به تو محتاجم به استشمام عطر آغوشت حیاتم وابسته است به خواستنت به داشتنت به تماشاکردنت بغل بگشا به رویم آن هم عاشقانه و غرقم کن در دریای بیکران آغوشت تا مرهم حضورت قلبم را از غم بتکاند و عشقت تا همیشه درون آسمان قلبم بدرخشد و باقی بماند
????باران نشسته روی شعرم دفترم یعنی نمیبینم تو را ابریست در چشم تَرم یعنی سرم داغ است و یک کوره تبم انگار خورشیدم فقط یکریز میگردد جهان دورِ سرم یعنی تو را از من جدا کردند و پشت میلهها ماندم تمام هستیام نابود شد بال و پرم یعنی نشستم صبح و ظهر و عصر در فکرت فرو رفتم اذان گفتند و من کاری نکردم کافرم یعنی اگر ده سال بر میگشتم از امروز میدیدی که من هم شور دارم عاشقی را از بَرَم یعنی تنِ تو موطِن من بوده پس در سینه پنهان کن پس از من آنچه میماند به جا خاکسترم یعنی نشستم چای خوردم شعر گفتم شاملو خواندم ????اگر منظورت اینها بود خوبم بهترم یعنی
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق ,
|